برای تو که بی اندازه دوستت دارم
برای تو که چشم در چشمت دلم تنگ ندیدنت می شود
برای تو که ذره ذره وجودم به سویت کشیده می شود
برای تو که دلم برای دیدنت قطره قطره از چشمها می چکد
برای تو که پناه روح خسته و دل بیمارمنی
برای تو که مست مهربانی ات می شوم
و غرق اندوه نداشتنت
برای تو که سکوتم را معنا میکنی
و تک تک کلماتم را ناگفته می فهمی
جز نیاز و خواهش
هیچ نداشتم
ندارم
نگفتم
می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می جویمت چنان که لب تشنه آب را
.....