بانو!
می گویند بی نشانه اید
که کسی نمی داند کجایید
یکی می گوید فاجعه
یکی طعنه می زند که افسانه!
یکی آب را می بیند و
دیگری بر زخم جان می گرید
اما
که می داند رمز "لولاک" را
که والسر المستودع فیها ست....
بانو!
در مدینه محبت علی
سر در پی سر پنهانش
آواره سالیانم
بگو کدامین نشان نیلی را
در میان کوچه بجویم .....
تقصیر چشمای ما نیست......